نرگس

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

داستان واقعی دختر اسب سوار

15 شهریور 1399 توسط ابيل

در زمانهای قدیم یک دختر از روی اسب می افتد ولگنش از جا در میرود هر حکیمی که می آید دختر اجازه نمی دهد کسی دست به باسنش بزند هر چه به دختر می گویند حکیم محرم است به خاطر شغلش زیر بار نمی رود،

دختر هر روز ضعیف تر می شود تا اینکه یک حکیم حاذق وباهوش حاضر می شود به یک شرط بدون دست زدن به باسن دختر اورا معالجه کند شرطش این بود که یک گاو چاق وفربه پدر دختر به او بدهد که بعد از جا اندازی  باسن مال خودش شود.

پدر قبول می کند.

چاقترین گاو آن منطقه را می خرند و به خانه حکیم می برند حکیم می گوید تا دو روز هیچ آب وعلفی به گاو ندهند،بعد دوروز گاو لاغر ونحیف می شود دختر را بر روی گاو سـوار میکنند.پاهای دختر را به زیر شکم گاو گره می زنند،بعد به گاو کاه وعلف میدهند گاو با حرص وولع شروع به خوردن می کند وشکمش بزرگ وبزرگتر می شود به گاو آب می دهند گاو متورم تر می شود وپاهای دختر تنگ وکشیده می شود دختر از درد جیغ می کشد حکیم نمک به آب اضافه می کند گاو با عطش زیاد آب می نوشد شکم گاو به حالت اول بر می گردد که ناگهان صدای ترق جا افتادن باسن دختر شنیده می شود جمعیت فریاد شادی سر می دهند،یک هفته بعد دختر مثل روز اول اسب سواری می کند.

این نوشته افسانه یا ساختگی نیست وآن حکیم کسی نیست جز بو علی سینا حکیم نامدار ایرانی

صفحات: 1· 2

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

کلیدواژه ها: اسب داستان دختر سوار واقعی

موضوعات: مقاله تخصصی لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

نرگس

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • مقالات
    • مقاله تخصصی
  • اسوه حسنه
  • اسوه حسنه
  • امام زمان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس